فشار دادن. (فرهنگ فارسی معین) ، فشار آوردن. سخت گرفتن: دگر آزموده نباشد ستور نشاید به تندی بر اوکرد زور. فردوسی. ، ظلم کردن. ستم ورزیدن. (فرهنگ فارسی معین) : بخوردم یکی مشت زورآوران نکردم دگر زور بر لاغران. (بوستان). چه نیکو گفت در پای شتر مور که ای فربه مکن بر لاغران زور. سعدی. جور بر من می پسندد دلبری زور با من می کند زورآوری. سعدی. رجوع به زور و دیگر ترکیبهای آن شود
فشار دادن. (فرهنگ فارسی معین) ، فشار آوردن. سخت گرفتن: دگر آزموده نباشد ستور نشاید به تندی بر اوکرد زور. فردوسی. ، ظلم کردن. ستم ورزیدن. (فرهنگ فارسی معین) : بخوردم یکی مشت زورآوران نکردم دگر زور بر لاغران. (بوستان). چه نیکو گفت در پای شتر مور که ای فربه مکن بر لاغران زور. سعدی. جور بر من می پسندد دلبری زور با من می کند زورآوری. سعدی. رجوع به زور و دیگر ترکیبهای آن شود
موفق شدن در شرط بندی چنانکه شایسته دریافت گرو گردند سبق بردن: گر فراغت نکشد جان بوصالت ندهم تو گرو بردی اگر جفت و اگر طاق آید. (سعدی)، پیش افتادن سبقت گرفتن: زگوران تک ربودم در دویدن گرو بردم زمرغان در پریدن، (نظامی)
موفق شدن در شرط بندی چنانکه شایسته دریافت گرو گردند سبق بردن: گر فراغت نکشد جان بوصالت ندهم تو گرو بردی اگر جفت و اگر طاق آید. (سعدی)، پیش افتادن سبقت گرفتن: زگوران تک ربودم در دویدن گرو بردم زمرغان در پریدن، (نظامی)
چنبره بازی چنبره بردن گونه ای آورد در تیراندازی آنست که مبارزان هنرمند بر سر نیزه یا مناره حلقه ای نصب می کند و از دور تیر می اندازند بقصد آنکه از درون حلقه بگذرد پس هر که تیرش از حلقه بگذرد آن حلقه آن وی باشد حلقه ربایی
چنبره بازی چنبره بردن گونه ای آورد در تیراندازی آنست که مبارزان هنرمند بر سر نیزه یا مناره حلقه ای نصب می کند و از دور تیر می اندازند بقصد آنکه از درون حلقه بگذرد پس هر که تیرش از حلقه بگذرد آن حلقه آن وی باشد حلقه ربایی